تا تب لبهای تو میگیرد ازمن ،اختیار
میشوم تسلیمِ آشوبِ دلِ بی بندوبار
خیره ات میمانم ازبس،پینه میبندد نگاه
گاه هم میبویمت ، میبوسمت دیوانه وار
شوق لمست ،بی امان، تکثیر دارد میشود
وقتِ تکرارِ تو، درآئینه های بیقرار
دستپاچه میشوم، ازشیوه ی چشمان تو
میزنم بر خشت خشتِ عشق، مُهر اعتبار
آرزوها در حریمِ باورم گل میکنند
چشم بندی نیست ، پیوندِ کویرو جویبار
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5